دلم فقط تو را می خواهد شب های با خیال تو بودن را مهتاب را و ستاره ها را با تو می خواهم آن قدر ستاره بچینم که میان ستاره هایم پنهانت کنم و توهیچ وقت از کنارم نروی تو را دوست دارم آن سان که هرگز کسی را دوست نداشته ام و دوست نخواهم داشت تو یگانه هستی و خواهی ماند، بی هیچ قیاسی با دیگری تو را با تمام هر آنچه که از قلبم باقی مانده، دوست می دارم. با تکه هایی که از آن نگه داشته ام. فقط می خواهم بیشتر دوستت بدارم تا تو را خوشبخت تر کنم با خیال تو چندان خوشم که خوشیهایم تمام میشود بیتوام چندان گریه میکنم که گریههام تمام میشود تا زندهام و بوسههایم را تمام میکنم چشم هایت همه چیز را لو می دهد نگو که عاشقم نیستی انگار که بخواهی بوی عطری تند پیچیده در اتاقی کوچک را انکار کنی ساکت نباش عشق را باید فریاد زد شب بخیرم به تو نوبرانه ی عاشقی است که آرامش را به قلب و جانم تزریق میکند تا شاعرانه هایم را در وصف زیبایی نگاهت بسرایم تو را امشب با آبِ چشم خاطراتی خاک خورده و دستهایی عاشق می سازم باد می آید رؤیای سفالی ام ترک می خورد به من فکرکن چون شعر به شراب شراب به آغوش آغوش به بوسه و بوسه به شعر به من بیاندیش مانند، شعر به من من به عشق عشق به ما و ما به هم به من فکر کن،حادثه این است به من بیاندیش عشق این است عاشقی تعطیلی ندارد و تا دنیا دنیاست عاشق عاشق است و تو محبوب من هستی و غریب کسی است که محبوبی ندارد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|